لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب" فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت) تعداد صفحات 10 داستان آن جوان که زنی را دوست داشت یکی از داستانهای مثنوی معنوی در مورد جوانی است که زنی را دوست می دارد ولی هر چه می کند به او نمی رسد؛ اگر قاصدی می فرستد خود قاصد خائن از آب در می آید و یا اگر نامه ای می نویسد صاحب نامه هم هم. خلاصه هر چه می کند به در بسته می خورد و ... گاه گفتی کین بلای بی دواست گاه گفتی نی حیات جان ماست گاه هستی زو برآوردی سری گاه او از نیستی خوردی بری اینها می گذرن ...
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت تعداد صفحات: 32 در این داستان مرد سمبل عقل و زن سمبل نفس است: کثرت القائات باعث میشود که انسان درگیر نفس بشود. جهان ذهنی، جهان نفی است. تو به دنبال آن جهان معنوی باش.نفس و صورت های ذهنی و "من" را قربانی کن و در تبع آن ، جان چون دریای شیرین را بخر! منظور جهان فیزیکی نیست، جهانی است که از نظر روانی در آن قرار داریم. جهان توهمی که در آن وارد شده ایم و از آن جهان کاملا تازه و زنده و تماما آرامش دور افتاده ای ...