لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب" فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت) تعداد صفحات 10 داستان آن جوان که زنی را دوست داشت یکی از داستانهای مثنوی معنوی در مورد جوانی است که زنی را دوست می دارد ولی هر چه می کند به او نمی رسد؛ اگر قاصدی می فرستد خود قاصد خائن از آب در می آید و یا اگر نامه ای می نویسد صاحب نامه هم هم. خلاصه هر چه می کند به در بسته می خورد و ... گاه گفتی کین بلای بی دواست گاه گفتی نی حیات جان ماست گاه هستی زو برآوردی سری گاه او از نیستی خوردی بری اینها می گذرن ...